دوست داشتنی های من و آقا سید علی ام ....

دستنوشته هایم در لحظه های شانه به شانه با همسر طلبه ام

دوست داشتنی های من و آقا سید علی ام ....

دستنوشته هایم در لحظه های شانه به شانه با همسر طلبه ام

رفتن به قدمگاه...

امروز1393/12/20نزدیک ظهربودکه با همسفرزندگی ام،خواهرشوهرم وخواهرزاده شوهرم راهی قدمگاه شدیم....
امروز روز خوبی بود برای من مخصوصا که از نظر روحی خیلی داغون بودم این سفر چندساعته باعث میشد روحیه من خیلی عوض بشه وخداروشکر همین طورهم شد.
ساعت2:30بودکه به قدمگاه رسیدیم.آقاسیدمنم که قبل ازاینکه طلبه بشه کافی نت داشته به من گفت که بریم کافی نت شو ببینیم البته از اون روزا هم از دور دیده بودم ولی تو مغازه نرفته بودم چون دست کسی اجاره داده بودن.خلاصه من رفتم مغازه ای که به قول خودشون یه عالمه خاطره دارن باهاش اونم تو دوره مجردی...
مغازه کوچیکی با2،3تاکامپیوتر و یه میز کار که میز یه جورایی رئیس میشه گفت دیگه(ههههههه)اونجابود....درودیوارشم که متن های قشنگی داشت من یه حس خیلی خوبی داشتم چون جایی اومده بودم که عزیزمن خودشو با اون سن کمش حفظ کرده بود و حتی به یه دخترنگاه چپ هم نکرده بود فقط میتونم بگم خداروشکر که الان مال من بود همین و بس....
بعداز دیدن کردن از کافی نت همسر گرامی وگذاشتن خواهر شوهرم خونه مادرشوهرم رفتیم جای پدر شوهرم که هیچ وقت ندیدمشون مگه عکسی اونم تو قاب عکس رو دیوار...
آقاسیدم خیلی ازشون برام گفته از مهربونی هاشون،از باگذشت بودنشون و.....خلاصه همینو میدونم که خیلی دلم میخواست بودنو خودم همه این خوبی هارو از نزدیک با گوشت و پوستم حس میکردم اگه بودن خیلی خوب میشد ولی حیف خیلی حیف....(شادی روحشون یه فاتحه بخونین)ممنون...
بعدش رفتیم وآقاسیدم از ساندویچی شون که اونم برام ازش کلی خاطره داشتن و تعریف کردن 2تا ساندویچ مشت که جای همتون کلی خالی گرفتن و راهی مشهد شدیم...
توجاده چند کیلومتری قدمگاه ونزدیک درود نگه داشتن که ساندیویچ هارو بخوریم هوا هم خیلی سرد بود اینقدر سرد که با یه عالم لباس دستای من و آقاسید یخ زده بود ولی خیلی خوش گذشت وخوب بود.زیر یه درخت نشستیمو غذاخوردیمو بعدش راهی مشهد شدیم...
توراه هم کلی با آقامون حرف زدیمو خندیدیم...
نماز شب رسیدیم مشهد رفتیم مسجد نماز خوندیم بعدش اومدیم خونه...
ازهمین جا به آقاسیدم خسته نباشید میگم وممنونم ازش که حال و هوای منو عوض کرد....
  • فاطیما

نظرات  (۱)

سلام.خوبید شما؟یه جوان 30ساله هستم چندین سال قصد دارم ازدواج کنم ولی بخاطر مشکلات مالی نمی توانم  ازدواج کنم اگر امکانش هست به من کمک مالی کنید تا ازدواج کنم ممنون.شماره تماس 09033052928.
شماره عابربانک ملی(6037997213792667 )قربانی هستم.متشکرم.الله وکیلی اگر ناچار نبودم این پیام نمیدادم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی