دوست داشتنی های من و آقا سید علی ام ....

دستنوشته هایم در لحظه های شانه به شانه با همسر طلبه ام

دوست داشتنی های من و آقا سید علی ام ....

دستنوشته هایم در لحظه های شانه به شانه با همسر طلبه ام

آیینه ی مهربانی...

رسول خدا(ص)فرمودند:


هرکس صبح کند،وبه کارهای مسلمانان همت نگمارد؛مسلمان نیست.

                                                                     

                                                                                الکافی،163,2


درخت زندگی...

گاه از عبور طوفان و صاعقه

                     شاخ و برگ درخت زندگی بر خاک می غلتد

اما هنوز تنه پا برجاست و استوار

                   هرچه ریشه ها عمیق تر باشند سر شاخه ها به خورشیدنزدیک تر

این چنین است که بعد از سال های سال

                  عشق امام حسین در دل همه مسلمانان ماندگار است

سخنی ازیار...

امام حسین علیه السلام:

همنشینی با فاسقان انسان را درمعرض اتهام قرار میدهد.

                                                               بهارالانوار،ج78،ص122


آسمان سرخ...

امروز آسمان دلش گرفته وسخت میخواهدببارد،بارشی ازجنس خون، ازجنس عشق...

امروزدل من هم سخت هوای باریدن داردبرای چه نمیدانم ولی بی اختیارمی بارد...

امروزاربعین ومن تنها،تنها،تنها،تنهاترازهمیشه...   

امروز حضرت زینب را،امام حسین را،حضرت ابوالفضل را درمیان دستان خالی ام صدامیزنم... 

امروزاربعین ومن درمیان هیاهوی دلم دنبال کربلامیگردم... 

راستی این کربلا که میگویم کجاست؟!!!آری فکرمیکنم که بدانم!آنجاکرب والبلاست...

جایی که بی رحمانه امام مهربانی هاراسربریدند،جایی که صدای ادرک اخی شنیده میشد...

جایی که کودک سه ساله راسیلی زدنند،جایی که ................

پس برای همین هست که دلم هوای کربلارا دارد...

اصلا آقاجان برای دل شکسته ماجایی درآن گوشه های کربلاهست...

دلم عجیب هوای بین الحرمینت راکرده،دلم پرکشیده به سوی شما...

دلم من طاقت این همه دوری ازشمارا ندارد...

دل بی تاب من دنبال شمامیگردد،اما درکوچه پس کوچه هایش گم می شود یا اصلا به بمبست میخورد... 

آقاجان چرابرای دیدن شما به این همه بمبست میرسم ودرآخرباید به خودبقبولانم که قسمت نبوده...

دل من گریه میخواهدولی درحرم شما،دل گریه میخواهد ولی در بین الحرمین... 

نه اصلا حساب نیست اینطوری نمیشود.............

جوردیگربایدشد،جوردیگربایدزیست....

تا درآخرشاید،روزی،من به شما،آری به شمابرسم...

به امید آن روز وصال.....................................................؟؟؟؟!!!!


سفرهمسفرزندگی ام به جیرفت...

4شنبه 93/7/30 اولین سفر تبلیغاتی ایشان بعد از ازدواج بود. البته در مورد این موضوع در مراسم خواستگاری باهم صحبت کرده بودیم و حالا زمان آن رسیده بود که این اتفاق بیوفتد و 

ایشان از من دورباشند.

اینقدردراین10روزی از ازدواجمان میگذشت بامن مهربان و خوش اخلاق بودنند که دوری 

ازشون برام خیلی سخت بود.دلتنگی این10 روزرابا دعا کردن 

ونزدیکی به خداکه براتبلیغ دین بود را با دل و جان پذیرفتم وبرای موفقییت شان دعا 

کردم 

و این10روز با همه دلتنگی هایش گذشت اگرچه خیلی سخت بود اما 

گذشت....

درباره ما...

امروزمیخوام براتون ازازدواج خودمو آقا سید علی بگم از روزی که ماجرا ما شروع شد.امروز5شنبه93/6/6 روز تولد خانم حضرت معصومه بهترین اتفاق زندگی ام رقم خورد خواهرشون این روز مبارکاین موضوع رو با مادرم مطرح کردنند وبعد مادرم با من و پدرم .من که تاقبل ازاین به طلبه فکرهم نمیکردم بامطرح کردن این موضوع به فکرفرورفتم وبعد به ادامه مراسم خواستگاری.برای آشنایی بیشترخواهرعلی آقاآدرس سایتشون وبه مادرم دادن ومن به سایتشون سرزدم ازنوع نگارش وطرزفکرشون خوشم اومدوهمین موضوع باعث شد که باخودم بگم به طلبه هم میشه فکرکرد...!!!خلاصه بعدازاولین جلسه خواستگاری که پدرم باهاشون حرف زدن نظرخانواده یه کوچولو مثبت شد.فقط این وسط یک موضوعی که منو یه ذره دودل کردمسئله دانشگاه بود آخه من تازه دانشگاه قبول شده بودم شوق وذوقش تو سرم بود.نمیدونستم بین آقاسیدعلی ام ودانشکده هنرکدوم انتخاب کنم.(البته چه قیاس باطلی آقاسیدعلی ما کجا ودانشکده هنرکجا)خیلی حرف دارم که براتون بگم دوستان ولی خلاصه اش میکنم ببخشید سرتونم دردآوردم.بعدازارتباطاتی که خواهرشون با من و مادرم داشتند قراربراین شد که من و آقاسیدعلی باهم صحبت کنیم.اولین جلسه دیدارمون من با صحبت های منطقی آقاسیدعلی ام درمورد دانشگاه قیدآن را صددرصدزدم.ولی بعضی ازحرف هایشان جای فکرکردن داشتوبعد من و خانواده به یه نتیجه50،50رسیدیم.سخت بر سر دوراهی سرنوشت سازگیرکرده بودم که خداروشکر با کمک های خودش راه درست را انتخاب کردم.خوب دیگه خیلی حرف زدم برم سر اصل مطلب؛روزعیدغدیرخداوندیکی از ذریه خانم حضرت فاطمه زهرا را به من هدیه داد وچه هدیع باارزشی آقا سید علی ام را...

سرآغاز

سلام خداجونم امروزمیخوام بابت همه ی لطف هایی که در حقم کردی ازت تشکرکنم ازهمه بیشتر بابت هدیه باارزشی که بهم دادی آقاسیدعلی رو ازت خیلی خیلی ممنونم.

خدایا ممنونم که دستمو گرفتی حالا دیگه هیچکس نمتونه منو دست کم بگیره خدایا عاااااااااااااشقتم.

عاشق اون لحظه ای هستم  که برای من بهترین سرنوشت را نوشتی و من از عشق آسمانی تو به بهترین عشق زمینی رسیدم.

خدایا خودمو ازهمه چیزو همه کس به خودت سپردم و چه سپردن دلنشینی...درست همان لحظه شیرین بودکه به این باور رسیدم جواب بعضی دعاهایم صبرو انتظار است و انتظار...